بازیگران : Phillip Andre Botello, Alexandra Bokova, Meggan Kaiser
خلاصه داستان Mermaid Down :
تریلر فیلم Mermaid Down
یک پری دریایی توسط یک ماهی گیر در اقیانوس شکار می شود و دم او را توسط نیزه به طرز وحشیانه ای پاره می کنند. بعد از دستگیری هیچ کس باور نمی کند که او یک پری دریایی بوده و حرف او را باور نمی کنند و به یک بیمارستان روانی منتقل می شود و...
برای مشاهده لینک ها عضو سایت شوید
برچسب ها : دانلود Mermaid Down 2019 دانلود دوبله فارسی فیلم Mermaid Down 2019 دانلود رايگان فيلم Mermaid Down 2019 دانلود زیرنویس فارسی فیلم Mermaid Down 2019 دانلود فیلم Mermaid Down 2019 دانلود فیلم Mermaid Down 2019 با زیرنویس فارسی دانلود فیلم Mermaid Down 2019 با لینک مستقیم فیلم Mermaid Down 2019
دوستان در جریان باشن نظراتی که این زیر میخونید برای این فیلم نیست 🙂
نمیدونم چه اتفاقی افتاده ولی ظاهرا نظراتی که کاربران برای یه فیلم دیگه گذاشتن، اومده زیر این فیلم :))
آقا بعد نگی نگفتی، چون نظرات رو که میخونی فکر میکنی با یه شاهکار روبرویی، ولی فلیم واقعا ضعیفه :)))
الان شهریور 99 هستیم، ممکنه بعدا نظرات درست بشن ولی در حال حاظر نظراتی که این زیر می بینید برای این فیلم نیست!
نظرات زیر راجع به چه فیلمیه ؟؟؟؟؟؟
دوستان طبق نظر سینا۳۰ این نظرات فوق العاده ای ک پایین میبینید واسه ی فیلم دیگس
من ب واسطه اون نظرات رفتم فیلمو دیدم بغایت مضخرف
یحتمل مشکل پیج باشه اما نظر دوستان سر ی فیلم دیگ اومده زیر این فیلم ک اصلا هیچ ربطی هم بنظز دوستان نداره.
خواستیدم مطمئن شید نظرات حاوی اسپویل و نقد رو بخونین ک بفهمید اصن هیچ اسمی از پری دریایی اورده نشده تا مطمئن شید ک این نظرات واسه این فیلم نیس و حجم و وقتتونو پا این فیلم نزارید
و اما خوده فیلم
فیلمنامه صفر
شخصیت پردازی صفر
تصویر برداری صفر
بازی بازیگرا صفر
هیچ و هیچ و هیچ
با تشکر
دوستان بخش نظرات واسه این نیست گول نخورید
😈😈😈گوه نخور
من امتیاز10/10رو بهش میدم عالیه دانلود کنین شب نبینین ترسناکه
دوستان از فیلم از کانجورینگم ترسناک تره خیلی محشره
عالی بود حتما دان کنین
دوستان فیلم عالی بود حرف نداشت بدون شک دانلودش کنین یعنی اخرشم خیلی قشنگ تموم شد قسمت دومش هم قراره ساخته شه؟
نقد و خطر اسپول
دربارهی تمام اتفاقات بدی است که یک سفر دریایی به قلب شمال در قرن نوزدهم را تهدید میکند. دربارهی اتفاق افتادن تکتک آنها. سایهی سنگین مرگ در این سریال همچون هیولایی به وسعت آسمان است. از مرگ با یخ زدن و غرق شدن و سقوط کردن گرفته تا مرگ با خفه شدن، سوختن، بیماری، شکست روانی و حملهی انسان و حیوان. اینجا با کاملترین کلکسیون مرگ طرفیم. از آن بدتر اینکه اینجا زجر و درد پادشاهی میکنند. چه روانی و چه فیزیکی. «ترور» از این نظر خیلی یادآور اتمسفر شکنجهآور و ریتم داستانگویی آهسته اما پیوستهی «سرگذشت ندیمه» است. «سرگذشت ندیمه» به عنوان سریالی دربارهی طیف گستردهی تمام وحشتهای زندگی زیر نظر یک حکومت گیلیادی به راحتی میتواند در فهرست ترسناکترین سریالهای تلویزیون قرار بگیرد. حالا تصور کنید اگر «سرگذشت ندیمه» بهطور مستقیم در ژانر وحشت قرار میگرفت چه اتفاقی میافتاد؟ «ترور» اتفاق میافتاد. درست همانطور که «سرگذشت ندیمه» دربارهی لایهبرداری و عمیق شدن در انواع و اقسام وحشتهایی است که شهروندان گیلیاد تحمل میکنند، وحشتِ «ترور» هم از کالبدشکافی تمام تهدیدات روانی و فیزیکیای که خدمهی این دو کشتی با آنها دست و پنجه نرم میکنند سرچشمه میگیرد. بنابراین در این سریال نباید دنبال ترسهای پیشپاافتاده و بیمغزِ جامپاسکرمحور باشید. هدف «ترور» این نیست که با یک جامپ اسکر برای چند ثانیه غافلگیرتان کند و بعد منتظر بمانید تا جامپ اسکر بعدی از راه برسد. «ترور» شهربازی نیست. «ترور» تونل وحشت نیست. «ترور» ترن هوایی نیست. «ترور» علاقهای به سرگرم کردن و فراهم کردن لحظاتی لذتبخش برای شما از طریق ترسهای بامزه ندارد. در عوض «ترور» میخواهد در حال تماشای آن با تمام سلولهای بدنتان، زجر و درد را احساس کنید. «ترور» بیشتر از اینکه آن رفیقتان که از پشت دیوار جلوی رویتان میپرد و با قهقه زدن شوکهتان میکند باشد، مثل غرق مصنوعی در یک زیرزمین ناشناخته توسط یک مرد ناشناس میماند. مثل دو دستِ حلقه شده به دور گلو میماند که نه میکشد و نه رها میکند. کلاستروفوبیا در این سریال فرمانروایی میکند. «ترور» دربارهی این است که زندگی در لبهی منجمد دنیا در حالی که باید سالها به امید آب شدن یخها و باز شدن مسیر دندان روی جگر بگذاری و از شدت انزوا، دیوانه نشوی چگونه است؟ شاید اگر با هر سریال دیگری طرف بودیم، از مطرح کردن این سوالِ سخت پا پس میکشید و روی ترسهای سریعتر و آشکارتر و خونینترش سرمایهگذاری میکرد، ولی «ترور» با هوشمندی عکس این کار را انجام داده است. بهطوری که چهار-پنج اپیزود ابتدایی سریال بهطور انحصاری به روند آرام زندگی این آدمها با بدتر شدن اوضاعشان در وسط ناکجا آباد میپردازد.
این حرفها به این معنی نیست که در این مدت اتفاق مهمی نمیافتد و باید صبر کنیم تا سریال به جاهای بهترش برسد. نه، هرکدام از اپیزودها یک ماموریت مرکزی دارند که کاراکترها برای زنده ماندن با آن سر و کله میزنند. وجود یک خط داستانی بلند با خردهپیرنگهایی که این وسط پراکنده شدهاند به ساختاری منجر شده که هم اجازه میدهد کاراکترهای پرتعداد سریال را بدون شتابزدگی بشناسیم، هم همیشه یک بحرانِ درگیرکنندهی هفتگی داشته باشیم و هم دنیای سریال فرصتِ چندبُعدی و قابللمس شدن پیدا میکند. هر سه از نکات طلایی موفقیت سریالی در این ژانر هستند. در سریالی که حول و حوش زجر کشیدن و حرکت آهسته اما متداوم کاراکترها به سوی مرگ میچرخد اهمیت دادن به آنها حرف اول و آخر را میزند. از این نظر «ترور» به جمع «بهتره با ساول تماس بگیری» (Better Call Saul) و «آمریکاییها» (The Americans) به عنوان سریالهایی میپیوندد که اگرچه از سرانجام کاراکترهایش آگاه هستیم، ولی نبوغ نویسندگان این سریالها این است که نه تنها آگاهی مخاطب از مقصدِ کاراکترها تحمل آن را آسانتر نمیکند، بلکه سختتر میکند. در واقع اینکه پایانِ داستان از قبل برایمان اسپویل شده است، حکم یک نوع وحشتِ اضافه را دارد. مثلا در «آمریکاییها» که دربارهی جاسوسان خفتهی روسی در خاک ایالات متحده در دوران جنگ سرد است، میدانیم که سرانجام داستان به فروپاشی شوروی و شکست آنها منجر میشود. بنابراین دنبال کردنِ شخصیتهای اصلی سریال که برای پیروزی با شعار جنگ برای صلح دست به هر کار وحشتناکی میزنند، تماشای آنها را غمانگیزتر میکند؛ اینکه در پایان هیچ وسیله و بهانهای برای توجیه کردن تمام تصمیماتِ بدت نداشته باشی ترسناک است. در «ترور» هم به محض اینکه عاشقِ کاراکترها شدید و با نگاه کردن به چهرهی افسرده و شانههای خمیده از خستگیشان آرزو میکردید کاش میتوانستید آنها را در حال چرت زدن جلوی شومینهی خانهشان ببینید، ناگهان به یاد میآورید که رویای بازگشت به خانه هیچوقت برای هیچکدام از آنها اتفاق نخواهد افتاد.
تصادفِ تمایلِ شما به نجات پیدا کردن آنها، آگاهیتان از عدم وجود نجات و ناتوانیتان از تغییر دادن سرنوشتشان به احساساتِ پرهیاهو و پریشانی منتهی میشود که ثانیه به ثانیهی سریال را به یک کابوسِ آزاردهنده تبدیل میکند. نکتهی بعدی این است که خردهماموریتهای اپیزودیک این فرصت را فراهم میکند که تا نحوهی نزدیک شدن کاراکترها به جنون و مرگ را درک کنیم. اوضاعِ خدمهی کشتیهای اربوس و ترور در طول یک شبانه روز به هرج و مرج کشیده نمیشود. مسئله این است که اکثر این اعضای این تیم اکتشافی برای سالها سفرهای دریایی آموزش دیدهاند. اکثرشان آدمهای شجاعی با وحدت و همبستگی غبطهبرانگیزی هستند که به محض اینکه به مشکل برمیخورند کنترل خودشان را از دست نمیدهند. بلکه سعی میکنند اوضاع را مدیریت کنند. تلاش آنها برای مبارزه با مشکلاتشان در اوج وحشتِ فلجکنندهای که احاطهشان کرده است یکی از همان چیزهایی است که حس احترامتان را نسبت به آنها برمیانگیزد. با اینکه اضطراب روی صورت همهی افسران و ملوانان و کاپیتانها به وضوح دیده میشود، اما آنها با قدرت پای انضباط نظامیشان ایستادگی میکنند. اگرچه وحدت و استقامت آنها برای از دست ندادن تمدن قابلتحسین است، ولی همزمان صحنههایی مثل جایی که کاپیتان فرانکلین از تفنگدارانش میخواهد تا به موجودی که تهدیدشان میکند سلطهی امپراتوری بریتانیا و ارادهی پروردگاری را که نگهدارش است آموزش بدهند، متوجه میشویم که آنها دقیقا متوجه شدت تهدید نشدهاند؛ آنها دقیقا نمیدانند در چه هچلی گیر افتادهاند. اما فروپاشی این گروه نه در یک چشم به هم زدن، بلکه بهطور قطرهچکانی اتفاق میافتد.
داداش کپی پست میکنی هول نشو ببین کجا میزاری
اقا خیلی منتظریم کیفیت بلوریش کی میاد؟راستی امتیاز فیلم اشتباه زدین امتیازش 8.8 تو IMDBخورده
دوستان این فیلم از فیلمthe boyهم قشنگ تره حتما قسمت دومش هم میسازند
توجه توجه خطر اسپول فیلم رو ندیدی نخونین
دوستان اینم اسپویل من نقد من از این شاهکار هنری
داستان این فیلم که از روی کتابی به همین نام اقتباس شده و با الهام از واقعیت نوشته شده، مخصوص آنهایی است که عاشق مطالعهی ماجراهای اسرارآمیز و تاریخی که راز و رمزهای مورمورکنندهی زیادی پیرامون آنها میچرخد هستند؛ یکی از همان ماجراهایی که ممکن است یک شب در حال گشت و گذار در گوشههای تاریک و نمور اینترنت بهش برخورید. یا یکی از آن ماجراهایی اسرارآمیزی که ممکن است یک شب در حالی که چند نفری وسط جنگل دور آتش جمع شدهاید و به کبابی شدن سیبزمینیهایتان دقت میکنید بشنوید. این داستانهای سربهمهر تاریخی همیشه برای من از هر چیزی ترسناکتر بوده است. بهطوری که شاید ۱۵تا فیلم ترسناک با بهترین کارگردانیها تماشا کنم و هیچوقت به آن وحشتی دچار نشوم که باعث میشود مدام پشت سرم را از ترسِ کسی که دستش را برای گرفتن شانهام دراز میکند چک کنم. اما کافی است چند دقیقه از این داستانهای خشنِ تاریخی را با بدترین کیفیت در یوتیوب تماشا کنم تا به مرز زهرترک شدن نزدیک شوم. همیشه پیش خودم فکر کردهام که چرا چنین واکنشی به اینجور داستانها دارم و اگرچه هرکدام از آنها ممکن است ویژگیهای تاثیرگذارِ منحصربهفرد خودشان را داشته باشند، ولی دو عنصر در همهی آنها تکرار میشود: مرگ و ناشناختگی. وقتی دوتا از بزرگترین ترسهای بشریت با هم ترکیب میشوند غیر از این هم انتظار نمیرود. مرگ از این جهت که اکثر این معماهای سر بسته با مرگ آغاز میشوند. مثلا عدهای اکتشافگر به طبیعتِ برفی روسیه قدم میگذارند و بعد جنازههای یخزدهی آنها با جمجمههای شکسته یافت میشود. هیچکس زنده نمانده است. همه بهطرز فجیحی مُردهاند و هیچ نکتهی خیالی و هالیوودیای هم دربارهشان وجود ندارد. هیچکس برخلاف تمام انتظارات بر تهدیدات دنیای اطرافش پیروز نشده است. تنها چیزی که مانده است زجرهای غیرقابلتصور منتهی به مرگهای دلخراش است. از آن بدتر اینکه معمولا مدارک سفت و سختی برای توضیح دادن این مرگها وجود ندارد. از یک طرف نیاز دیوانهوار انسان برای فراهم کردن جواب برای هر سوال و معما را داریم و از طرف دیگر عدم توانایی انسان برای فراهم کردن توضیحی برای بزرگترین وحشتش. تصادف این دو
کاش قسمت دمش ساخته شه
فیلم فوق العاده بود لطفا نسخه فول اچ دیش رو قرار بدین
این فیلم یک شاهکار اینم اسپویل و نظره من راجب فیلم فیلم رو ندیدین نخونین لطفا:
ل به عمق دیانای نمادین فرهنگ عامه دست میبرد تا تاریخی ناپیدا و مبهم را در برابر ما قرار دهد؛ لحظه ای که آرام آرام میفهمیم اعمال و رفتار گذشته همچنان با سکوت و قدرتی ویرانگر در زمان حال در التهاب و تلاطماند. پس از میاننوشتهای که وجود شبکهی پنهان و گستردهای از تونلها (محلهایی رها شده برای ریل راهآهن و معدن) را در زیر خاک آمریکا اعلام میکند، کنش با یک اشارهی تاریخی آشنا برای همگان آغاز میشود: نمایی از تلویزیونی قدیمی که در آن تبلیغ “دستها دورتادور آمریکا” در حال پخش است؛ رویدادی نیکوکارانه در سال 1986 برای گردآوری اعانه که هدفش ایجاد زنجیرهای انسانی از ساحل [غربی] تا ساحل [شرقی] بود. (گوینده تبلیغ میگوید،”شش میلیون نفر به همدیگر میپیوندند تا با گرسنگی در آمریکا بجنگند.”)
در آن زمان، دختربچهای به نام آدلاید (که البته اسمش در ادامه ی فیلم و زمانی که بزرگ شده شنیده میشود) همراه پدرو مادرِ اهل مشاجره ی خود به ساحل سانتاکروز میآیند. دختر (با بازی مدیسون کوری) از پدر و مادر جدا میشود و به خانهی تسخیر شده و مجذوبکنندهای در کنار ساحل وارد میشود و در آنجا به سالن آینهها میرود، سالنی که یادآور نمونهای مشابه در “بانویی از شانگهای” اورسن ولز است. او درون آینه نه بازتاب خودش بلکه همزاد مادّی خودش را میبیند. بعد از این اتفاق، پدر و مادرش او را وحشتزده پیدا میکنند بیآنکه بدانند چه رخ داده. اکنون در زمان حال، آدلاید (با بازی لوپیتا نیونگو) با گیب ویلسون (با بازی وینستون دوک) ازدواج کرده و صاحب دو فرزند است: نوجوانی به نام زُرا (شهادی رایت جوزف) و جیسن (ایوِن الکس) که به نظر هشت ساله می آیند. خانوادهی ویلسون خوشبخت به نظر میآیند- آنها به خانهی تابستانی کنار دریاچه میروند، جایی که گیب از روی هوس یک قایق موتوری میخرد (هرچند قایقی کهنه و درب و داغان). آدلاید در گذشته رقصنده بوده اما رقص را کنار گذاشته و حالا هم مشخص نیست آنها از چه راهی امرارمعاش میکنند. این روشن است که او به دلیل خانهی جنزده در کودکی از ساحل متنفر است؛ حالا همچنان در این ساحل خانهای با ظاهر اندکی متفاوت وجود دارد. خاطرات و یادآوریهای او نشان میدهد که ضربهی آن اتفاق در آن خانه- هرچه که بوده- او را در تمام زندگیاش گرفتار کرده است.
ویلسونها سیاهپوستاند؛ واقعیتی که تأثیر قابل ملاحظهی چندانی روی زندگیشان ندارد. جوردن پیل با دوری از کلیشهی آمریکاییهای سیاهپوست در سینما، آگاهانه آنان را در قالب کلیشهی خانوادهای نمایش میدهد که شرایط مالی خوب و جایگاه اجتماعی مستحکمی دارند و به لحاظ سینمایی حد وسط خانوادهای آمریکایی محسوب میشوند. به نحوی که گویی آنان به طور طبیعی و ناخواسته از چیزی استفاده میکنند که بوتس رایلی (Boots Riley) در فیلم خود، “ببخشید مزاحم شدم” [Sorry to Bother You]، “صدای سفید [سفیدپوستان]” نامیده است؛ بر اساس این دیدگاه که صدای سفیدپوستان مسلط در جامعه با کامیابی و موفقیت عجین شده. (حتا در اعتماد کاملاً بیخدشهی آنها به پلیس هم اشارهی نهفتهای به “برو بیرون” دارد.) همسفران آنان در سفر تابستانیشان خانوادهی سفیدپوست (و ثروتمندتر) تایلرها هستند: کیتی (الیزابت موس) و جاش (تیم هیدهکر) و دو دختر دوقلوی آنها، بکا (کالی شلدن) و لیندزی (نوئل شلدن).
شب وقتی آدلاید به خانهی تابستانی باز میگردد دلشوره میگیرد و به گیب میگوید حس میکند همزادش جایی در بیرون حضور دارد. “تموم زندگیم حس میکردم هنوز دنبالمه” و احساس او در این شب این است که “اون داره نزدیک تر میشه.” لحظاتی بعد، جیسن خانوادهای دیگر را میبیند که بیرون از خانه ایستادهاند و بعد معلوم میشود آنها چهار همزاد خانوادهی ویلسون اند با روپوش قرمز (مثل یونیفورم زندانیان)، صندل قهوهای و ژستی بیحرکت – دستهای یکدیگر را درست به روش همان تبلیغ دستها دورتادور آمریکا چسبیده بهم گرفتهاند و صدایی از آنها در نمیآید. طولی نمیکشد که همزادها به خانه هجوم میآورند. آنها با ویلسونها روبرو میشوند و همزاد آدلاید (نام او در تیتراژ “قرمز” است)- تنها کسی از میان این همزادان که حرف میزند- با صدایی گرفته و پر از مکث درخواست خود را بیان میکند.
فیلم ما Us همچون فیلم “برو بیرون” نتیجه ی ذوق هنری در کارگردانی است؛ جوردن پیل هر لحظه، هر دگرگونی، هرجزئیاتی که تأثیری وحشتناک دارد اما به شیوهای خوشایند پرداخت شده را با طنینی تصویرپردازانه و روانشناختی و با کنترل لحن در اجرا و ژست، پخته و غنی میکند. پیل در اینجا هم مثل “برو بیرون” نماهای نقطهنظر را به کار میگیرد تا مخاطبان را در موقعیت شخصیتها قرار دهد و تجربهی ذهنی و از هم گسیختهای را ایجاد کند که بازتاب آن همراه با وهم و هراسی متافیزیکی از جهانی است که ناگهان مضاعف شده. (با ارجاع مکرر به “پرندگان” هیچکاک به دگرگونی رازآمیز در نظم طبیعی اشاره دارد.) دقیقاً همانگونه که عنوان فیلم ما Us وعده میدهد (و همانگونه که درام عمل میکند: وقتی جیسن مزاحمان را شناسایی میکند میگوید، “این مائیم.”) فیلم پردهی سینما را به آینههای موجود در مکانهای تفریحی بدل میکند که انحرافات آن میخواهند اثبات کنند در جهان مخاطبانش، نسبت به جلوههای واقعی و آشناتر، بازنماییهایی حقیقیتر از وضعیت چیزها هستند.
در سرتاسر کنش فیلم ما Us یک دیدگاه متمایز آمریکایی با اشارهای واضح و هشدارآمیز به مفهوم سرنوشت ملّی وجود دارد که چندان آشکار نیست. آدلاید وقتی بچه بود پیامبر-ولگرد ساکتی را در ساحل میبیند که روی علامتی که به دست گرفته نوشته شده: “ارمیا 11:11”. در این فصل از کتاب مقدس خداوند به شرط آنکه مردم بر سر پیمان خود با او بمانند سرزمین انسانها را ضمانت میکند، اما هنگامی که آنان به “گناهان پیشینیان خود” بازمیگردند، با کیفر الهی روبرو میشوند: “پس این بود آنچه پروردگار گفت: مصیبتی برآنان نازل کردم که فراری از آن برایشان نبود. برمن گریه و مویه میکنند اما صدایشان را نخواهم شنید.” وقتی آدلاید از همزادهای خانوادهاش میپرسد، “شما آدما چی هستین؟” نوع واژگانی که به کار میبرد (“چی” به جای “کی”) بیش از آنکه توهینآمیز باشد درواقع هستیشناختی است: آیا آنها زندهاند یا مرده؟ آیا زامبیاند یا ربات یا مخلوقاتی از فضا یا توهمات خانوادهی ویلسون؟ پاسخ قرمز این است که “ما آمریکایی هستیم.” (حتا عنوان فیلم “ما” [Us] در U.S [ایالات متحده] طنین انداز است)
“ما” سرشار از تعلیق (افشای چرخشها یا حتا صحنههای ترسناکش به فیلم آسیب میزند) و تا اندازهای خونین است- ولی خونریزی به دقت در خدمت درام قرار میگیرد. دلیل اینها هرگز برانگیختن حس انزجار یا آزمایش آستانهی شوکزدگی یا مشمئز شدن تماشاگران نیست. (و در این مورد من به اندازهی کافی نازک نارنجی هستم.) به طور مشخص، خشونت عریان نگاهی جدی را به خطرات تهدید کنندهی زندگی فراهم میکند که شخصیتهای بورژوا را وادار میکند دستان خود را به عمل کشتن آلوده کنند- این نشاندهندهی چیزی است که آنان در برابرش میایستند و مجبورند با آن روبرو شوند، و این عمل تلاشی جهت حفاظت از خودشان است. با اینحال “ما” این امنیت، این رهایی را با کنایهای تلخ نمایش میدهد. (این موضوع آهنگ حمایتی فلورنس ریس Florence reece به نام “طرفدار کدام طرفی؟” Which side Are You On? را به ذهن میآورد.) پیرنگ این فیلم با توجه به ژانر آن بر مبنای ساز و کارهای ماشهی حساس hair-trigger عمل میکند به گونهای که در آن ترفند تعلیق با غافلگیریهای تفکربرانگیز در کنار موارد دراماتیک و احساسبرانگیز قرار میگیرد.
خیلی ممنونم نقد خوبی بود
دوستان کیفیتRMTکیفیت خوبی نیست دانلود نکنین حیف این فیلم باشه من که همچنان منتظر کیفیت بلوریشم
اقا کیفیت فول اچ دیش کی میاد؟؟؟؟؟
فک کنم 25اردیبهشت
دوستان من فیلم رو دیدم و نظرم رو میگم اولش یکمیممکنه داستانش اوج نگیره ولی بهش فرصت بدین به حدی ترسناک میشه و داستانش اوج میگیره که الان فقط دلم میحاد قسمتدومش هم بسازند
وای فیلمش حرف نداشت دان کنین😈😈😈😈😈
آخه روان پریش مردم آزار رو چه حسابی میای از این فیلم سوپر مزخرف تعریف میکنی؟ هر کی مثل من گول خورد و میخواد نگاه کنه حتما یه سطل یا قابلمه بزرگ کنارش بزاره چون غذای یک هفته رو بالا میارید
😈😈😈😈😈😈
هنوز ندیدم ولی به نظرم فیلم خوبی میاد بعد دیدن نظرمو میگم.
😈😈😈😈😈😈😈😈
حرفمو پس می گیرم کلیشه ای بود
یعنی بگم سیر تو کیبیلتون با این نظراتتون فیلم تخ..می تر از این وجود نداره مناسب برای سنین 2تا4 سال ک.سخلای دبستانی حیف نت
😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈
محشره فیلمش واقعا ترسناکه فک نمیکردم اینقدر بترسم حرف نداشت اخرشم قشنگ تموم شد خوشم اومد کاش قسمت دومش هم بسازند
قشنگ بود دان کنبن
داداش لوریش کی میاد
شاهکاره خیلی قشنگ حتما به دوستان محترم پیشنهاد میکنم دانلود کنین
موافقم
واقعا این فیلم باید امتیاز10رو بدن خیلی خوش ساخت و خوب ساختن اخرش یطوری تموم شد انگار قسمت دومی هم در کاره
دوستان راهنمایی کنین کدوم انکودر بهتره؟میخام یه نسخه با کیفیتش رو بگیرم
انکودر فقطpsa یا rarbgهم خوبه حالا من منتظر کیفیت بلوریشممگرنه دانلودش میکردم
ادمبن کیفیت1080فوق اچ دی ایش رو کی میزارین خیلی منتظرم
دوستان اگه فیلم ترسناک مشتی میخایین همین رو دانلود کنین حرف نداشت
خطر اسپول:
اون قسمت که شکارچی میره توی تیمارستان اون کسی تو تاریکی دست میزاره رو شونه اش واقعا ترسیدم صداشم زباد بود اووووف
دوستان یک فیلم فوق العاده قشنگ و زیبا خوش ساخت افکنت های ترسناکی توش گذاستن که جالب بود ولی داستانش رو خیلی خوشماومد محشر بود یعنی
وای مگان هم توس بازی میکنه حتما باید دان کنم
بجه ها شناختین؟
اره کص مادرت خار مردم رو گاییدی
قشنگ بود حتما دان کنین از دستتون نره عالی بود خیلی ترسناک بود یجا هاییش واقعا مو به تن ادم سیخ میکنه
عالی بود ولی کاش اخرش اون پسره به پری دریایی خبانت نمیکرد
فیلم اولاش یه خورده اذیت میکنه وای دو دقیقه تحمل کنین داستانش به اوج میرسه اخرشم خیلی قشنگ تموم شد کاش میشه قسنت دومش هم بسازند
حرف نداشت
خیلی خیلی قشنگ یعنی از ایناست که حتما دانلود باید بشه خیلی خوب بود
ینی 1 زیادیشه. مخاطب زیره 5 سال هم جذبش نمیشه
چجوری 6 گرفته این من نمیدونم؟
گوه نخور
تو بخور
کص ننت