آدرس روبرو را به خاطر بسپارید تا در صورت فیلتر شدن آدرس جدید ما را از طریق این لینک به راحتی پیدا کنید،

zil.ink/mmovie

تریلر فیلم The Hunt
4.5/5 - (2 امتیاز)
برای مشاهده لینک ها عضو سایت شوید
عضویت در مسترمووی
برچسب ها :

ارسال دیدگاه

  1. عکس پروفایل Slim Shady - 2020-06-23

    به نظرم بهتره اهنگای قبل ۲۰۱۰ زو تو لیست نیاریم چون اونا افسانه ان و همشون رو دوست داریم… اهنگای تاپ از ۲۰۱۰ به بعد:
    1-Fall
    2-unaccommodating(بدون m.a)
    3-No love
    4-Killshot
    5-Not alike
    6-premonition
    7-the ringer
    8-marsh
    9-in your head
    10-bad guy
    11-guts over fear
    12-Cold wind blows
    اهنگای هایپ شده به من بیشتر میسازه… طبیعتاً شما با بعضیاش موافق نیستی
    در ضمن تو رپ این دهه غیر از لجند ها از Lil Wayne
    Kendrick Lamar
    Travis Scott
    XXXtentacion
    Juice wrld
    Lil uzi vert
    Dababy
    jack harlow‌
    j.cole
    خوشم میاد و از بقیه مخصوصا Drake خوانندهِ پدوفیل متنفرم، از طیف وسیعی از خواننده های پاپ هم تنفر عمیقی دارم مخصوصاً Gaylor-Swift 🏳️‍🌈🖕🏿
    ولی خوب ام خداست و هیچی بالاتر از اون تو موسیقی نداریم

    1. عکس پروفایل Slim Shady - 2020-06-23

      در ضمن ادمین بهتره کنسرتای گیلور رو از سایت برداره چون اگه ببینن سنگسارش میکنن ⁦:-)⁩

  2. عکس پروفایل Critic - 2020-06-21

    واکنش منتقدان به فیلم The Hunt – شکار
    فیلم شکار (The Hunt) اثر جدید شرکت یونیورسال پیکچرز که مدتی پیش به روی پرده سینماها رفته بود، نتوانست خیلی توجه منتقدان را جلب کند و میانگین امتیاز متوسطی را دریافت کرد.

    فیلم The Hunt یا در زبان فارسی «شکار» یکی از جدیدترین آثار اکشن، دلهره‌آور و ترسناک شرکت یونیورسال پیکچرز (Universal Pictures) است که به‌دست کارگردان هنرمند و بااستعدادی به نام کریگ زوبل، کارگردان، تهیه کننده و نویسنده فیلم Z for Zachariah (ز مثل زکریا)، فیلم Prince Avalanche (شاهزاده اوالانچ)، فیلم Compliance (انطباق)، فیلم Great World of Sound (دنیای بزرگ صدا) و فیلم A Letter from My Father (یک نامه از طرف پدرم) و غیره ساخته شده است. در فیلم شکار، بازیگران و هنرمندان بااستعدادی مانند بتی گیلپین در نقش کریستال، چارلی اسلاتر در نقش جوانی‌های کریستال، آیک بارین هولتز در نقش استیتن آیلند، اما رابرتس در نقش یوگا پنتس، هیلاری سوانک در نقش آتنا، جاستین هارتلی در نقش تراکر، گلن هاورتون در نقش ریچارد، ایمی مدیگن در نقش ما، ایتن سوپلی در نقش گری، ماکون بلیر در نقش فاکسنوی، جی. سی. مکنزی در نقش پاول، وین دووال در نقش دان و رید برنی در نقش پاپ و چند تن دیگر حضور داشته و به ایفای نقش پرداخته‌اند.

    فیلم شکار در تاریخ ۱۳ مارس ۲۰۲۰ (۲۳ اسفند ۱۳۹۸) در سینماهای سرتاسر ایالات متحده، برای اولین‌بار به‌صورت عمومی به‌نمایش درآمد و تا به امروز امتیاز ۵۰ را از بین ۴۱ نقد فیلم و سریال که در سایت متاکریتیک قرار گرفته، به‌دست آورده است. نگارش فیلمنامه این اثر برعهده نیک کاس و دیمون لیندلوف بوده است. جیسون بلوم و دیمون لیندلوف تهیه‌کنندگی این فیلم اکشن را برعهده داشتند. این فیلم به‌طور کلی نقدهای مختلف زیادی دریافت کرد که تعداد زیادی از آن‌ها در حد متوسط و رو به بالا بودند. جالب است بدانید که این فیلم در ابتدا برای اکران در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۹ (۵ مهر ۱۳۹۸) تنظیم شده بود اما سازندگان تصمیم گرفتند که اکران آن را به خاطر تیراندازی گسترده در دیتون و ال پاسو، عقب بیاندازند. از طرف دیگر هم ۵۲ درصد از منتقدان سایت راتن تومیتوز هم که این اثر اکشن را تماشا کرده بودند، آن را دوست داشتند.

    از آن‌جا که مدتی است که از نمایش فیلم The Hunt به‌صورت عمومی در سینماهای سرتاسر ایالات متحده می‌گذرد، سایت‌های بین‌المللی معتبر و محبوب در زمینه نقد فیلم و سریال، نقد و امتیاز‌های خود را برای این فیلم منتشر کرده‌اند. در ادامه مروری بر نقد فیلم The Hunt از دید سایت‌های معتبر دنیا خواهیم داشت؛ اما پیش از آن می‌توانید خلاصه‌ی داستان این فیلم را که منتشر شده هم بخوانید:

    ۱۲ فرد غریبه، در یک فضای باز و آزاد بیدار می‌شوند. آن‌ها نمی‌دانند که آن منطقه دقیقا در کجاست و آن‌ها چطور مسیرشان به آن‌جا رسیده است. آن‌ها حتی نمی‌دانند که انتخاب شده‌اند… برای یک هدف بسیار خاص… برای شکار.

    The Hunt

    حال بیایید با هم نگاهی به نقدهای منتشر شده از فیلم The Hunt بیندازیم:

    ویلیام بیبیانی | The Wrap
    ۹۲ از ۱۰۰

    زوبل با فیلم خود، مستقیما با طیف سیاسی دست‌وپنجه نرم می‌کند. او از هر چیزی که ما نسبت به یکدیگر دوست داریم یا متنفر هستیم، به‌عنوان منبعی برای طنز و همچنین وحشت استفاده می‌کند.

    دونالد کلارک | آیریش تایمز
    ۸۰ از ۱۰۰

    اثر نفس‌گیر و جذاب کریگ زوبل با جوک‌های خنده‌دار و همچنین خشونت‌های بسیار بامزه با سبک تام و جری پر شده است.

    مایک لاسل | سان فرانسیسکو کرونیکل
    ۷۵ از ۱۰۰

    یک سری صحنه‌هایی در این فیلم وجود دارد که باعث می‌شود شما حس کنید که به شما توهین شده است. اما درهرصورت آن را ببینید، با این طرز فکر که دیگر افراد (افرادی که شما با آن‌ها موافق نیستید و به‌نوعی از آن‌ها خوشتان نمی‌آید) هم درست مانند شما مورد توهین قرار می‌گیرند.

    پیتر دبروژ | ورایتی
    ۷۰ از ۱۰۰

    بالاخره مشخص شد که فیلم The Hunt تا حد خوبی، از فیلم‌های ترسناکی که دیگر استودیوها می‌سازند، بهتر و هوشمندانه‌تر است. این در حالی است که زاویه‌های سیاسی آن، حداقل شما را تشویق به بحث کردن می‌کند.

    کارین جیمز | بی بی سی
    ۶۰ از ۱۰۰

    فیلم The Hunt یک اثر خنده‌دار و هوشمندانه است که از استعاره‌های ژانر خودش استفاده می‌کند تا به بررسی مسائل اجتماعی روز دنیا بپردازد.

    The Hunt

    ریچارد روپر | شیکاگو سان تایمز
    ۵۰ از ۱۰۰

    دوستان، هیچ چیز جذاب و فوق‌العاده‌ای در این فیلم وجود ندارد. این فیلم، فقط یک اثر فراموش شدنی و شلوغ با سرعتی بسیار کم است.

    تیم گریسون | اسکرین دیلی
    ۴۰ از ۱۰۰

    فیلم شکار درست همانند این می‌ماند که شما بحث و گفتگوی چند نفر غریبه را ببینید که در اینترنت درباره سیاست و مسائل این چنینی با هم بحث می‌کنند؛ البته در فضای سینمایی. درست است که تماشای این بحث کمی جذاب است اما درنهایت می‌توان اینگونه گفت که ارزش وقت همه را ندارد.

    مایکل فیلیپس | شیکاگو تریبون
    ۳۸ از ۱۰۰

    این فیلم، یک اثر ضعیف و مسخره است. اینکه این فیلم با حضور یک سری بازیگران خیلی خوب خسته کننده می‌شود، بسیار عجیب است.

    جانی اولکسینسکی | نیویورک پست
    ۰ از ۱۰۰

    رسما می‌توان گفت که کلمه‌ای بهتر از «نفرت‌انگیز» وجود ندارد که بخواهد عدالت را برای اثر سینمایی جدید یعنی فیلم شکار اجرا کند. شاید بهتر باشد که ما آن را با زبان دیگری توصیف کنیم؛ C’est détestable! (نفرت‌انگیز است)

    لازم به ذکر است که این فیلم درام و ماجراجویی توانست رتبه ۹۶ را در فهرست بهترین آثار سینمایی و رتبه ۳۰ را در فهرست مورد بحث‌ترین آثار سینمایی سال ۲۰۲۰ به‌دست بیاورد. همچنین در پایان و به‌عنوان جمع‌بندی باید گفت که فیلم The Hunt نمره‌هایی کسب کرده که باعث می‌شوند بتوانیم آن را تجربه‌ای متوسط و نسبتا سرگرم کننده بدانیم؛
    منبع:زومجی

  3. عکس پروفایل 50 - 2020-06-21

    حالا که اینو شروع کردیم Slim shady تاپ 10 آهنگای امینم تو بگو
    مال من
    1-Stan
    2-Lose yourself
    3-Bad guy (ورس آخر خداست)
    4-Till i collapse
    5-The way i am
    6-No love
    7-The Real Slim Shady
    8-Sing for the moment
    9-without me
    10-Rap God

    1. عکس پروفایل druckmann is trash - 2020-06-22

      آلبوم های قدیمیش قشنگ ترن
      من بودم rock bottom و if i had و still don’t give a f**k رو میذاشتم بجای بعض از اینا

  4. عکس پروفایل Slim Shady - 2020-06-20

    When me and Fif’ got together to do this music then move it
    We became enveloped we just developed a fellowship through it
    It’s no pretend shit, it’s friendship, me nemisis is su nemisis
    The same for him, it’s just media, see to them it’s just images
    But this shit is no gimmicks, this is blood in and blood out
    When it’s beef you just gotta know when to butt in and butt out
    If there’s a problem we solve it, if we don’t resolve it
    It usually just evolves into one big brawl and we all get involved in it
    We should all get a merit, this much beef we inherit
    And wear it like a badge with honour, pass it around and share it
    And let it go to whoevers holdin’ the most current beef on their shoulders
    And their soldiers got their backs till it’s over
    But tonight, we ain’t comin’ here to beef with nobody
    We came to party, Banks, Cashis and Mr. Ferrari
    So it’s Shady After-mizz-ath back in that ass, you izz-ass
    Come hizzon what kinda fizz-uckin’ position is that

    1. عکس پروفایل Devil's mistress - 2020-06-21

      ?what you want to say? What do you really mean

    2. عکس پروفایل 50 - 2020-06-21

      Who run it? You know, you actin’ like you don’t know
      I tear the club up fo’ sho’
      This flow is gon’ bring mo’ dough
      Yeah, you know, but you actin’ like you don’t know
      Who run it? I said, you know but you actin’ like you don’t know
      I tear the club up fo’ sho’
      This flow is gon’ bring mo’ dough
      Yeah, you know, but you actin’ like you don’t know

      1. عکس پروفایل Devil's mistress - 2020-06-21

        ? what’s run with you? are you ok

        1. عکس پروفایل Slim Shady - 2020-06-23

          To the mistress:
          OVERVIEW
          LYRICS
          LISTEN
          OTHER RECORDINGS
          PEOPLE ALSO SEARCH FOR
          Lyrics
          Hi! My name is (what?)
          My name is (who?)
          My name is
          Slim Shady
          Hi! My name is (huh?)
          My name is (what?)
          My name is
          Slim Shady
          Hi! My name is (what?)
          Excuse me, (my name is) (who? My name is)
          Slim Shady
          Can I get the attention of the class (huh my name is, what my name is)
          For one second My name is (My name is Slim Shady)
          Hi kids! Do you like violence? (Yeah yeah yeah!)
          Wanna see me stick Nine inch Nails, through each one of my eyelids? (Uh-huh!)
          Wanna copy me and do exactly like I did? (Yeah yeah!)
          Try ‘cid and get fucked up worse that my life is? (Huh?)
          My brain’s dead weight, I’m tryin’ to get my head straight
          But I can’t figure out which Spice Girl I want to impregnate (Oh)
          And Dr. Dre said, “Slim Shady you a base-head!” Uh-uh!
          “So why’s your face red? Man you wasted!”
          Well since age twelve, I’ve felt like I’m someone else
          ‘Cause I hung my original self from the top bunk with a belt
          Got pissed off and ripped Pamela Lee’s tits off
          And smacked her so hard I knocked her clothes backwards like Kris Kross
          I smoke a fat pound of grass and fall on my ass, faster than a fat bitch
          Who sat down too fast
          C’mere slut! (Shady, wait a minute, that’s my girl dog!)
          I don’t give a fuck, God sent me to piss the world off!

          1. عکس پروفایل Devil's mistress - 2020-06-24

            go fucking your self honey

  5. عکس پروفایل Devil's mistress - 2020-06-20

    جواب بدین دیگه دارم افسرده میشم نمیخوام قرص نیتراپازام بخورم که تایه مدتی بتمرگم که این زمان کند لعنتی بگذره

    1. عکس پروفایل Johnny6 - 2020-06-20

      جدا از اونی که پایین گفتم به یه نفر دیگه دیروز یه لیست پیشنهاد دادم
      Better call Saul
      Hannibal
      Peaky Blinders
      Sons of anarchy
      Daredevil
      The end of the fu**ing world
      The hunting of hill house
      the wire
      Sopranos
      Friends
      Rick and morty
      Spartacus
      Dexter
      Money heist
      True detective (فصل شاهکار اول واجب بقیه رو ندیدی هم چیز زیادی از دست ندادی)
      Fargo
      Sherlock

      اینا همه عالین وقتت هم پر میکنه
      امیدوارم خوب شی بزودی

      1. عکس پروفایل Devil's mistress - 2020-06-20

        مرسی واقعا انتظار همچین جوابی رونداشتم

  6. عکس پروفایل Devil's mistress - 2020-06-20

    بخاطر اینکه تست کرونام مثبت شده تو اتاقم حبس شدم حوصله م سرفته از بس فیلم نگاه کردم ولی خب چاره یم ندارم کسی یه سریال طولانی و خفن سراغ داره که بشینم همشو یجا پشت سرهم بدون خستگی و با حس کنجکاوی قسمت بعدی نگاه کنم منظورم اینکه هر قسمتش در حدی جذاب باشه که مخاطب رو تا فصل اخرش باخودش بکشونه لطف مکنین اگه جواب بدین

    1. عکس پروفایل Johnny6 - 2020-06-20

      سریال دکتر هاوس (همون House m.d) از این نظر جواب میده هم طولانیه هم سرتو گرم میکنه

  7. عکس پروفایل Critic - 2020-06-20

    نویسنده: رضا حاج‌محمدی// پنجشنبه, ۱ خرداد ۹۹ ساعت ۲۲:۱۰

    نقد فیلم The Hunt – شکار
    «شکار»، جنجال‌برانگیزترین فیلم سال گذشته، آن‌قدر خوب است که یکی از بهترین تریلرهای اخیرِ هالیوود را تحویل‌مان بدهد، اما آن‌قدر خوب نیست که جاه‌طلبی‌های تماتیکش را به حقیقت تبدیل کند. همراه زومجی باشید.

    اگر فکر می‌کردید که کار سینما با ترندِ مبارزه‌ی طبقاتی تمام شده است، «شکار» (The Hunt) اینجا است تا خلافش را بهتان ثابت کند. فیلمی که به خاطرِ ماهیتِ به تأخیر افتاده‌اش، حکم ته‌مانده‌ی این ترند را دارد. بالاخره کفگیرمان به تهِ دیگ برخورد کرده است. در طولِ یک سال و چند ماه گذشته، همه نوع فیلمی برای پرداختن به این مضمون پا پیش گذاشته‌اند؛ از نوعِ ترسناکش با «مـا» (Us) گرفته تا نوعِ کاراگاهی‌اش با «چاقوکشی» (Knives Out)؛ از نوعِ کامیک‌بوکی‌اش با «جوکر» (Joker) گرفته تا نوع کره‌ای‌اش با «انگل» (Parasite)؛ از نوعِ کُمدی‌اش با «کلاهبرداران» (The Hustlers) تا نوعِ تمثیلی‌اش با «پلتفرم» (The Platform). «شکار» اما به‌عنوانِ یک کمدی اسلشر، بدون‌شک به‌راحتی لقبِ خشن‌ترین و اکشن‌ترین فیلمِ این جمع را تصاحب می‌کند. درست همان‌طور که از فیلمی که نقشِ ته‌دیگ را دارد انتظار داریم، «شکار» مقوی‌ترین و شیک‌ترین بخشِ این غذا نیست، اما حتما لذیذترین و چرب و چیلی‌ترین غذای درپیتی که می‌توانید بخورید است.

    The Hunt

    در اتفاقی مناسب با محتوای فیلم، «شکار» به‌عنوانِ روایتگرِ داستانِ دعوای بی‌انتهای دو جبهه‌ی لیبرال‌ها و محافظه‌کارهای جامعه، خود فیلمی از آب در آمده است که انگار با ضربه‌ی مستقیمِ ساطور به فرقِ سرش، به دو بخشِ جداگانه تقسیم شده است. در یک طرف، با اسلشرِ خون‌باری مواجه‌ایم که از لحاظ کارگردانی بااعتماد‌به‌نفس و منسجم، از لحاظ اجرای قتل‌های دیوانه‌وارش که پای ثابتِ این زیرژانر است، کوبنده، وحشی و روده‌بُرکننده و از لحاظ خلقِ متوالی موقعیت‌های گروتسک، توی خال می‌زند. در این حالت «شکار» به یکی از آن فیلم‌های کله‌خراب، پُرهرج و مرج و مفرحی که آدم در هنگامِ تماشای آن، مغزش را از پریزِ برق بیرون می‌کشد و در حال فرو کردن مُشت مُشت پفک و چیپس در حلقش، در حمامِ خونی که به راه افتاده شرکت می‌کند تبدیل می‌شود. اما نه یکی از آن فیلم‌هایی که به‌طور تصادفی کله‌خراب از آب در می‌آیند. «شکار» در عین هرج‌و‌مرج، منظم و در عین افسارگسیختگی، گوش‌به‌زنگ و زیرک است.

    فیلم بلافاصله با تهمیداتی ساده اما تأثیرگذار، دست‌های اتمسفرِ خفقان‌آور و ناامنش را به دورِ گلوی تماشاگر حلقه می‌کند و به‌لطفِ کوریوگرافی قوی اکشن‌هایش که به ندرتِ چیزی در حد و اندازه‌ی آن‌ها را در فیلم‌هایی که شامل بُکش‌بکش‌های کیانو ریوز نیستند می‌بینیم، تک‌تک شلیکِ شات‌گان‌ها، تک‌تک پرتابِ مشت‌ها و تک‌تک ضرباتِ اشیایی که به‌عنوانِ سلاح مورد استفاده قرار می‌گیرند را سنگین و دردناک به تصویر می‌کشد. چیزی که می‌خواهم بگویم این است که «شکار» پیش از اینکه ذهنش آن‌قدر درگیرِ تم داستانی‌اش شود که به دامِ پُرمدعایی خشک و خالی و ملال‌آور بیافتد، اولویتش که روایت یک داستان اصولی و اجرای اکشن‌های استاندارد است را فراموش نکرده است. اما ماجرا از این قرار است که اینها فقط توصیف‌کننده‌ی یک طرفِ از هویتِ «شکار» هستند؛ این فیلم یک روی دیگر هم دارد؛ یک روی عمیق‌تر؛ یک روی جنجال‌برانگیزتر.

    در فراسوی تمام خونریزی‌ها و بدن‌های متلاشی‌شده، یک پیامِ سیاسی جولان می‌دهد. اگر غیر از این بود، دلیلی نداشت که «شکار» به یکی از پُرسروصداترین فیلم‌های ۲۰۱۹ تبدیل شود. این فیلم در حالی آغاز می‌شود که یک مشت از پرستش‌کنندگانِ دونالد ترامپ با دهان‌بند و بدون اینکه بدانند چطوری سر از اینجا در آورده‌اند، در یک محیطِ باز بیدار می‌شوند و می‌فهمند که به هدفِ یک مشت ثروتمندِ لیبرال تبدیل شده‌اند؛ تفریحِ و خوش‌گذرانی گروه دوم، شکارِ گروه اول به فجیع‌ترین حالتِ ممکن است. به عبارتِ دیگر، «شکار» فیلمی درباره‌ی دورانِ ظهور ترامپ است؛ درباره‌ی قرمز علیه آبی، دموکرات‌ها علیه جمهوری‌خواهان، چپ علیه راست، ژنِ خوب علیه ژن مغلوب، ساکنانِ نوک هرم علیه طبقه‌ی کارگرانِ کفِ زمین. ایالات متحده به دو گروه تقسیم شده است: در یک طرف ثروتمندانِ گلوبالیستِ نازک‌نارنجی و پُرافاده‌ی دورویی که در خانه‌‌های شیک و مینیمالیستی مُدرنشان زندگی می‌کنند قرار دارند و در طرف دیگر دهاتی‌های احمق و نژادپرست و بیگانه‌هراسی که شیفته‌ی تفنگ‌هایشان و تئوری‌های توطئه‌شان هستند جای می‌گیرند.

    The Hunt

    اگرچه «شکار» در صورتِ خلاصه کردنِ آن به یک جمله (لیبرال‌ها، محافظه‌کاران را جهت خوش‌گذرانی شکار می‌کنند)، جنجال‌برانگیز به نظر می‌رسد، اما فقط کافی است یکی از تریلرهای فیلم را ببینید تا متوجه شوید که قضیه کمی پیچیده‌تر از چیزی که در ظاهر به نظر می‌رسد است. سینما، مخصوصا از نوع ترسناکش سابقه‌ی تقریبا پُرباری در زمینه‌ی گرفتنِ مچِ مردم دارد. اکثر اوقات واکنش مردم به یک فیلم به تاییدکننده‌ی همان چیزی که فیلم قصدِ نقد کردنِ آن را دارد تبدیل می‌شود. مثلا «شب‌هنگام می‌آید»، خشمِ عده‌ای از تماشاگرانش را به خاطر اینکه هرگز در طولِ فیلم، ماهیتِ چیزی که شب‌هنگام می‌آید معلوم نمی‌شود برانگیخت. درحالی‌که فیلم درباره‌ی یک هیولای خارجی نیست، بلکه درباره‌‌ی بدگمانی و بی‌اعتمادی ما نسبت اطرافیانمان در دورانِ بحران و ناشناختگی است که خودمان را با وجودِ انگیزه‌های خوب‌مان، به هیولای شب‌خیزی که به اسم عشق و خانواده، قادر به انجامِ هر جنایتی است تبدیل می‌کند. به این ترتیب، فیلم یک‌جورهایی مضمونش (انسان نمی‌تواند خودش را به‌عنوانِ جنایتکار بپذیرد) را با رفتارِ تماشاگرانش در دنیای واقعی ثابت کرد.

    «شکار» هم در موقعیتِ مشابه‌ای قرار گرفت. این فیلم در ماه آگِستِ ۲۰۱۹، یک ماه پیش از تاریخِ اکرانش، نظر دونالد ترامپ را به خودش جلب کرد و درست همان‌طور که از کسی مثل ترامپ انتظار می‌رود، او بدون اینکه اطلاعاتِ بیشتری از فیلم کسب کند یا شاید با ساده‌سازی عمدی ماجرا، در حساب توییترش به فیلم تاخت و از آن به‌عنوانِ فیلمی که لیبرال‌ها برای ایجاد خشونت و تنفرافکنی ساخته‌اند یاد کرد. حرفِ فیلم در قابل‌پیش‌بینی‌ترین حالتِ ممکن توسط وراج‌ترین خداونگارِ ترولِ راست‌گرای دنیا که فیلم را بدون دیدن از نقطه نظرِ پیش‌داورانه‌اش به‌عنوانِ فانتزی لیبرال‌ها دیده بود به حقیقت تبدیل شد. این توییت که «شکار» را از یک فیلمِ جمع و جور در گوشه‌ی سینما، به کانونِ توجه‌ی رسانه‌ها منتقل کرد، به‌علاوه‌ی تیراندازی‌های اُهایو و تگزاس که وضعیتِ حساسِ فعلی را حساس‌تر کردند، باعث شدند تهیه‌کنندگانِ بلام‌هوس و یونیورسال تصمیم بگیرند از نمایشِ فیلم خودداری کرده و آن را بایگانی کنند.

    The Hunt

    این تصمیم که می‌خواهد اسمش را خودسانسوری یا تلاشی برای بقای خود بگذاریم، به مدفون شدنِ پیامِ واقعی فیلم در زیر خروارها جنجالِ سیاسی منجر شد. در نتیجه، اکرانِ این فیلم در حالی تعطیل شد که «رمبو: آخرین خون» (یک اکشنِ بسیار خشن درباره‌ی قاچاقچیانِ انسانِ مکزیکی) و «جوکر» (که به اشتباه به‌عنوانِ تحریک‌کننده‌ی اعمالِ خشونت‌آمیز معرفی شده بود) در همان زمان از پیش برنامه‌ریزی‌شده‌شان در بیستم سپتامبر و سوم اکتبر روی پرده رفتند. شش ماه گذشت؛ بعد از اینکه آب‌ها از آسیاب افتاد، فیلم بیچاره‌ی بلام‌هوس که لقب بدشانس‌ترین فیلمِ سینما از زمان «مصاحبه» را به دست آورده بود، تاریخِ اکرانِ جدیدی دریافت کرد: جمعه، سیزدهم مارس! یونیورسال نه‌تنها این تاریخِ نحس و معنادار در تاریخِ ژانر وحشت را برای اکرانِ فیلمش انتخاب کرد، بلکه از جنجال‌های پیرامونِ فیلم برای کمپینِ تبلیغاتی‌اش استفاده کرد (شعار تبلیغاتی جدیدِ فیلم: بحث‌برانگیزترین فیلم سال، فیلمی است که هیچکس آن را ندیده است).

    اما آن‌ها از بد حادثه با یک اپیدمی لعنتی در قالبِ شیوع ویروس کرونا مواجه شدند تا فیلم اندک شانسی را که برای دیده شدن داشت نیز از دست بدهد. تراژدی «شکار» این است که گرچه به‌عنوانِ فیلمی که یک طرفه به نفعِ لیبرال‌ها به قاضی می‌رود مورد خشم قرار گرفت، اما درست همان‌طور که نویسندگانش دیمون لیندلوف و نیک کیوز در کارهای پیشین‌شان «لاست» و «باقی‌ماندگان» (The Leftovers)، مهارتشان در زمینه‌ی بررسی یک موضوع از پرسپکتیوهای مختلف را نشان داده بودند، «شکار» هم از این قاعده جدا نیست. این فیلم هر دو طرف را زیرِ تیغِ نقد و هجوِ تند و تیز و بی‌رحمانه‌ی لیندلوف و کیوز می‌برد؛ هیچکس از دستِ مورد تمسخر گرفته شدن توسط آن‌ها در امان نیست؛ حق با هیچکدام از آن‌ها نیست؛ هر دو جبهه در آن واحد قربانی و متهاجم هستند؛ هر دو یکی در میان حکمِ آجرهای دومینویی را دارند که یکدیگر را به سوی تباهی به جلو هُل می‌دهند. این فیلم حکمِ آینه‌ی بازتاب‌دهنده‌ی سلاخ‌خانه‌ای که در نتیجه‌ی ماهیتِ ابسوردِ تفکر «آن‌ها علیه ما» شکل گرفته است را دارد.

    The Hunt

    پس، البته که «شکار» از خجالتِ ترامپ‌گراها در می‌آید، اما همزمان هنداونه زیر بغلِ جبهه‌ی مخالف هم نمی‌گذارد. «شکار» حکم تمثیلی از دعوای آنلاینِ این دو گروه که به جایی جز تو سر و کله‌ی یکدیگر زدن‌های بی‌نتیجه منتهی نمی‌شود را دارد؛ انگار لیندلوف و کیوز می‌خواهند بگویند اگر این‌قدر از به هم پریدن در شبکه‌‌های اجتماعی لذت می‌برید، بیایید یک‌دفعه قال قضیه را با به دست گرفتن تفنگ و به رگبار بستنِ یکدیگر بکنید! «شکار» درباره‌ی حماقتِ خودویرانگرِ ناشی از انسان‌زُدایی متقابلِ مردم است. «شکار» روایتگرِ دورانِ آشفته‌‌ی ابرازِ هویت ازطریقِ سیاست است. اِزرا کلاین، پژوهشگرِ سیاسی در این‌باره می‌گوید: شهروندانی که درگیر سیاست نیستند در زمانِ اظهارِ نظر از خودشان می‌پرسند که فلان سیاست چه کاری برای من خواهد کرد؟ اما واکنشِ شهروندانِ درگیر سیاست به مشکلاتِ اقتصادی این است: حمایت از این موضعِ سیاسی چه چیزی درباره‌ی من می‌گوید؟ اگر شما به اندازه‌ای به سیاست اهمیت می‌دهید که آن را به هسته‌ی چشم‌اندازِ روانشناختی‌تان متصل می‌کنید، در آن صورت سیاست به بخشی از خودبیانگری روانشناختی‌تان تبدیل می‌شود.

    وقتی ائتلاف‌های سیاسی از لحاظ روانشناختی از هم جدا می‌شوند، عضویت در یکی از آن‌ها یا دیگری به فرستادنِ سیگنالِ واضح‌تری چه برای خودمان و چه دنیا درباره‌ی اینکه چه کسی هستیم و ارزش‌هایمان چه چیزی است تبدیل می‌شود. وقتی ما درگیرِ سیاست می‌شویم تا مشکلی را حل کنیم، در یک معامله شرکت می‌کنیم. اما وقتی برای ابراز کسی که هستیم در سیاست شرکت می‌کنیم، به این معنا است که سیاست به یک هویت تبدیل شده است. «شکار» دنیایی را به تصویر می‌کشد که از سیاست نه به‌عنوان وسیله‌ای برای حل مشکلات، بلکه به‌عنوان چیزی برای بیانِ شخصیتِ خودمان استفاده می‌کنیم. بنابراین طبیعی است که هیچ انعطاف‌پذیری یا ظرافتی در کار نیست؛ هیچکس به منظور حلِ مشکل از موضعش کوتاه نمی‌آید. همه‌چیز برای اثباتِ حقانیتِ موضع سیاسی‌مان توجیه می‌شود. چون تهدید شدنِ موضعِ سیاسی‌مان به معنای تهدید شدنِ یک ایدئولوژی سیاسی نیست، بلکه به‌معنی تهدید شدنِ ساختمانِ هویتِ خودمان است. سیاست از ابزاری برای ساختن، به سلاحی برای مبارزه و تخریب کردن تنزل پیدا کرده است.

    البته که «شکار» از خجالتِ ترامپ‌گراها در می‌آید، اما همزمان هنداونه زیر بغلِ جبهه‌ی مخالف هم نمی‌گذارد
    کلاین در جایی دیگر می‌گوید، رسانه‌های سیاسی جانبدار هستند، اما آن‌ها بیش از اینکه به نفعِ چپ یا راست جانبدار باشند، به سمتِ هر چیزی که پُرسروصداتر، شوکه‌کننده‌تر، رنگارنگ‌تر، الهام‌بخش‌تر و پرخاشگرتر هستند، جانبداری می‌کنند. رسانه‌های سیاسی به سمتِ هر اخبار و اشخاصِ سیاسی که هویت‌مان را فعال می‌کنند جانبدار هستند. آن‌ها تابعِ آن کسری از کشور که آتشین‌ترین هویت‌های سیاسی را دارند هستند. از آنجایی که تمام نظرها به سمتِ این بخش از سیاست جلب می‌شود، طبیعتا رسانه‌ها هم دوربین‌هایشان را به هر سمتی که بیشتر آتش به پا کند می‌گیرند. درست مثل تصادفِ اتوموبیلِ فجیحی که در هنگام عبور از کنارش نمی‌توانیم از خیره شدن به آن خودداری کنیم. پس، تعجبی ندارد که «شکار»، فضای سیاسی ایالات متحده را به‌عنوانِ میدانِ نبردی پُر از کشتار و قتل‌هایی که یکی از یکی پُرشور و شوق‌تر و شوکه‌کننده‌تر هستند متصور می‌شود.

    در کتاب «متمایل‌شده: لیبرال‌ها، محافظه‌کاران و بیولوژی اختلافات سیاسی» در این‌باره می‌خوانیم: سیاست حکم یک ورزشِ خونی را دارد که مبارزه‌ بینِ تماشاگران می‌تواند به اندازه‌ی ضرباتی که بینِ مبارزان رد و بدل می‌شود، وحشیانه باشد. تبادلِ نظرِ سیاسی به‌جای اینکه براساسِ استدلال و تحلیل باشد، به سمتِ احساساتِ بدوی میل پیدا می‌کند؛ به خاطر همین است که وقتی شبکه‌ی تلویزیونی اِی‌بی‌سی نیوز در سال ۱۹۶۸ تصمیم گرفت تا یک سری مناظره‌های سیاسی بین ویلیام اف. باکلی جونیور و گور ویدال پخش کند، ایده‌ی خوبی به نظر می‌رسید؛ هر دو هوادار سرسختِ ایدئولوژی‌های خودشان بودند (باکلی به‌عنوان نماینده‌ی جناح راست و ویدال به‌عنوانِ نماینده‌ی جناح چپ)، اما از آن دسته هواداران تحصیل‌کرده، نجیب و اهل ادبیات. شاید آن‌ها می‌توانستند به عمومِ مخاطبان نشان بدهند که مناظره‌های سیاسی بینِ دو رقیب سیاسی می‌تواند به‌جای واژه‌های تحقیرآمیز، تنزل‌دهنده، تنفربرانگیز و بی‌پروا، شاملِ واژه‌های صادقانه، خردمندانه و سازنده باشد.

    The Hunt

    ایالات متحده در سال ۱۹۶۸، عمیقا به چنین سرمشقی نیاز داشت؛ دورانی که مردمی که با تفکرهای سیاسی دیگران مخالف بودند، به‌طرز نگران‌کننده‌ای عادت داشتند که به آن‌ها تیراندازی کرده یا آن‌ها را تا سر حد مرگ کتک بزنند. رابرت کندی و مارتین لوتر کینگ ترور شدند؛ شورش‌های نژادی در ده‌ها شهر شکل گرفته بود؛ و در جریان برگزاری «مجمع ملی دموکراتیک»، معترضانِ ضد جنگ ویتنام در جریان یک نبرد هشت روزه‌ی حماسی، با پلیس شیکاگو سر کنترلِ خیابان‌های شهر درگیر شدند. از همین رو، مناظره‌ی باکلی و ویدال حتما شبیه وسیله‌ی ایده‌آلی برای نشان دادن اینکه اختلافِ سیاسی همیشه نباید به خشونت منجر شود به نظر می‌رسید. آن‌ها انسان‌های باهوش و بسیار خوش‌بیانی بودند و لحنِ صدای گرم و رسای ساحلِ شرقی‌شان باعث می‌شد آن‌ها خب، خیلی متمدن به نظر برسند. شاید آن‌ها می‌توانست راهِ بالغ‌تری را برای رسیدگی به اختلافات سیاسی مطرح کنند. یا شاید هم نه.

    در جریان مشهورترین مناظره‌ی آن‌ها در بیست و هفتمِ آگِست سال ۱۹۶۸، باکلی اصرار کرد که ویدال شایستگی گفتنِ هیچ چیزی درباره‌ی سیاست را ندارد و ویدال هم در مقابل جواب داد که باکلی همیشه به جناح راست تعلق داشته و همیشه در طرفِ اشتباه خواهد بود و همچنین او را به دخالت دادنِ بیماری روانی خون‌خوارانه‌اش در کمپین‌های سیاسی متهم کرد. سپس دعوا جدی شد. ویدال گفت: «یه دقیقه خفو شو». باکلی خفه نشد. ویدال، او را «حامی نازی» خطاب کرد و باکلی هم جواب داد: «یا از نازی خطاب کردن من دست می‌کشی یا می‌زنم تو صورتِ لعنتیت». باکلی با عصبانیت به خانه برگشت و از ویدال به اتهامِ افترا و تهمت شکایت کرد و ویدال هم با عصبانیت به خانه برگشت و شاید پس از اینکه از دست خودش به خاطر اینکه چرا زودتر بهش فکر نکرده بود رنجیده بود، از باکلی به جرمِ افترا و تهمت شکایت کرد. در این لحظه می‌توانیم عدم تاییدمان را با نچ‌نچ کردن اعلام کنیم و با افسوس درباره‌ی انحطاطِ تبادلِ نظرهای سیاسی صحبت می‌کنیم.

    می‌توانیم به روزهای نخستینِ شکل‌گیری ایالات متحده اشاره کنیم و از موسسانِ بلندمرتبه‌ی کشور به‌عنوانِ الگوهای بهتر در زمینه‌ی مناظره‌های سیاسی متمدنانه و مودبانه یاد کنیم. اما این کار را نمی‌توانیم انجام بدهیم. چون آن‌ها هم وقتی که به نفعشان بود، دست به خنجر می‌بردند. الکساندر همیلتون و جان آدامز نیز درست مثل باکلی و ویدال قادر بودند به همه‌چیزدان‌های متعصبی که تحملِ نقطه نظراتِ دیگران را ندارند تبدیل شوند. رئیس‌جمهور آدامز قانونی را تصویب کرد که گفتنِ هر چیز بدی علیه دولت را به‌عنوان فتنه و اغتشاش‌گری بیگانگان برداشت کرده و ممنوع می‌کرد (چقدر آشنا!) و دشمنی شخصی همیلتون با معاون رئیس‌جمهور آرون بـِر به‌حدی تُند شد که بـر با تفنگِ فیتیله‌ای به همیلتون شلیک کرد. وقتی درباره‌ی از کوره در رفتنِ مردم بر اثر درگیری‌های سیاسی صحبت می‌کنیم، هیچ نمونه‌ی دیگری نمی‌تواند روی دستِ تیراندازی معاون رئیس‌جمهورِ ایالات متحده و کُشتنِ یکی از امضاکنندگانِ قانونِ اساسی بلند شود.

    وضعِ دیگر پدرانِ بنیان‌گذار هم بهتر نبود. توماس جفرسون و جیمز مدیسون که امروزه از آن‌ها به‌عنوانِ فرشتگانِ سیاسی نیمه‌الهی یاد می‌شود، در گِل و لای دست به یقه شدند. برای مثال جفرسون، رقیبانش را در چشم بقیه خراب می‌کرد. او با حمایتِ مالی جیمز کالندر، ژورنالیستی که مهارتِ ویژه‌ای در تهمت زدن داشت، از او خواست تا به آدامز حمله کند. کالندر پذیرفت و آدامز را در نثری تُند و آتشین به‌عنوانِ یک کوته‌نظرِ منزجرکننده، یک ریاکارِ تهوع‌آور و یک ستمگرِ بی‌اخلاق توصیف کرد. کالندر به جرمِ نقضِ قانونِ ممنوعیتِ فعالیت علیه دولت به زندان انداخته شد. پس از اینکه رفاقتِ جفرسون و دوستِ ژورنالیستش به هم خورد، کالندر رو به نوشتنِ داستان‌های قلقلک‌دهنده‌ای درباره‌ی روابط عاشقانه‌ی مخفیانه‌ی جفرسون با برده‌ی جذابش سالی همینگز آورد. جفرسون هم (در صورتی که تستِ دی‌ان‌ای زادگانِ همینگز را باور کنید) به‌طرز گمراه‌کننده‌ای جواب داد که او هیچ ارتباطِ عاشقانه‌ای با این زن نداشته است.

    The Hunt

    وقتی کسانی که حکمِ اشخاصِ نمادینِ سیاستِ یک کشور را دارند این‌قدر کرم‌خورده هستند، دیگر چه برسد به آدم‌های عادی. مردم سیاست را جدی می‌گیرند؛ آن‌ها شیفته‌ی تصدیق شدنِ نظراتِ خودشان و بدگویی از نظراتِ رقبایشان هستند. در یک طرفِ فاکس نیوز به‌عنوان منبعی که به مخاطبانشان می‌گوید که محافظه‌کارها مدافعانِ ارزش‌های خوب هستند، به پُربیننده‌ترین رسانه‌ی خبری تلویزیون تبدیل می‌شود و در طرف دیگر برنامه‌های هجوِ کمدی مثل برنامه‌های استیون کولبرت یا جان استورات هم به موفقیتِ غول‌آسایی ازطریقِ کودن جلوه دادنِ محافظه‌کاران دست پیدا کرده‌اند. باتوجه‌به تمام اینها، تعجبی ندارد که چرا بهترین تمثیلی که می‌تواند درگیری‌های سیاسی را توصیف کند، کُشتار است. «شکار» حوصله‌ی ظرافت به خرج دادن ندارد. این فیلم خشمگین و خونخوار است. این فیلم فقط می‌خواهد از عصبانیت روی همه بنزین بریزد و همه را آتش بزند. حالا که جناحِ چپ و راست به هیچ چیزِ دیگری به جز رویاپردازی جویدنِ حنجره‌ی یکدیگر فکر نمی‌کنند، جایی برای ملایمت و ظرافت باقی نمانده است.

    این هم خوب است و هم بد است. خوب است چون فیلم سطحی‌ترین چیزی که هرروز شاهدش هستیم را به خوبی بازتاب می‌دهد. نتیجه پس از مدت‌ها، به یکی از غیرپاستوریزه‌ترین و شرورترین تریلرهای هالیوود منجر شده است. فیلم با پاشیدنِ یک سطل آبِ یخ به‌صورتِ بیننده آغاز می‌شود؛ نه یکی، بلکه چندتا. یکی از ترفندهای فیلم که بلافاصله در عرض چند دقیقه، صفر تا صدِ داستان را با غُرشِ کوبنده‌ای پُر می‌کند، دروغگویی‌های متوالی‌اش درباره‌ی پروتاگونیستِ فیلم است. چند محافظه‌کار در حال تلوتلوخوردن در وسط یک مرغزار بیدار می‌شوند و با جعبه‌ی بزرگی پُر از سلاح‌های گوناگون برای انتخاب مواجه می‌شوند. بلافاصله یکی از آن‌ها که اهلِ تئوری‌های توطئه است به یک پُست ردیت که قبلا خوانده بوده اشاره می‌کند: حامیانِ ترامپ توسط دموکرات‌های ثروتمند گروگان گرفته شده و در جایی در ایالت ورمومنت شکار می‌شوند؛ او از اینکه این تئوری توطئه واقعا درست از آب در آمده حیرت می‌کند. خیلی طول نمی‌کشد که مغزِ یکی از آن‌ها توسط تک‌تیراندازها متلاشی می‌شود.

    فیلمنامه‌ی لیندلوف و کیوز شاید کمبودهای متعددی داشته باشد. اما اگر فقط یک چیز باشد که هیچ ایرادی به آن وارد نیست، شخصیت‌پردازی کاریزماتیکِ کریستال است
    فیلم در ابتدا یک دختر جوان را به‌عنوانِ پروتاگونیست انتخاب می‌کند. برای لحظاتی به نظر می‌رسد که او همان قهرمانی است که تا تیتراژ آخر دوام خواهد آورد. در همین فکر هستیم که پسر جوانِ کناردستش به خودش می‌آید و می‌بیند باید خونِ مغز منفجرشده‌ی دختر را از روی صورتش پاک کند. دل و روده‌های نفر بعدی پس از سقوط به درونِ گودالی پُر از نیزه، بیرون ریخته می‌شود؛ یکی مسوم می‌شود، یکی بر اثر انفجار تکه‌تکه می‌شود و گرد و غبارِ بی‌اعتمادی و تعلیق، نفس کشیدن را سخت می‌کند. به محض اینکه به نظر می‌رسد فهمیده‌ایم قهرمانِ فیلم چه کسی خواهد بود، او جای خودش را به نفر بعدی می‌دهد. «شکار» با این ترفندِ تأثیرگذار به جنگ علیه کلیشه‌های فیلم‌های «بتل رویال» می‌رود. ما همچون مهمانانِ یک کشتی تفریحی در وسط دریا، از دانسته‌های قبلی‌مان از قراردادهای ژانر برای احساس آرامش و امنیت استفاده می‌کنیم، اما «شکار» کشتی تفریحی‌مان را به یک تخته چوب در وسط دریا تغییر می‌دهد.

    فیلم با ترفندِ معرفی پروتاگونیست‌های جعلی‌اش، نه‌تنها جلوی سقوطِ خودش به یک بتلِ رویالِ خشن اما پوچ را می‌گیرد و در عوض، تک‌تکِ قتل‌هایش را با افزودنِ شوک و تعلیقِ خالص، مزه‌دار می‌کند، بلکه هرچه بهتر آشفتگی، سردرگمی و وحشتِ قربانیان را منتقل می‌کند. از همه مهم‌تر اینکه این حرکاتِ گمراه‌کننده، به خوبی نشان می‌دهند که چگونه در این دعواهای سیاسی، ارزشِ زندگی انسان نابود می‌شود. درست درحالی‌که در جریانِ پرده‌ی اولِ فیلم به نظر می‌رسد که باید به این حقیقت که «هیچکس امنیت نخواهد داشت» عادت کنیم، بالاخره سروکله‌ی قهرمانِ سرکش و سرسختِ فیلم پیدا می‌شود تا این حقیقت را به چالش بکشد. اسمِ او کریستال است؛ اما برخلافِ اسمش، از الماس مقاوم‌تر و از فولاد غیرشکننده‌تر است. او حسابی قادر به محافظت از خودش است و بتی گیلپین چنان نقش‌آفرینی قرص و محکمی در قالب این دخترِ روانی اما خونسرد به نمایش می‌گذارد که کاراکترش به سرعت جایی در بینِ به‌یادماندنی‌ترین دخترانِ اسطوره‌شناسی سینمای اسلشر راه پیدا می‌کند.

    The Hunt

    فیلمنامه‌ی لیندلوف و کیوز شاید کمبودهای متعددی داشته باشد. اما اگر فقط یک چیز باشد که هیچ ایرادی به آن وارد نیست، شخصیت‌پردازی کاریزماتیکِ کریستال است. اگر فقط یک چیز باشد که می‌تواند از لحاظ کیفی شانه به شانه‌ی سناریوهای سریال‌های این دو قرار بگیرد، آن شخصیت کریستال است. افتادن به دامِ کلیشه‌‌زدگی در یک فیلم اسلشر خیلی راحت است. اما کریستال از تنزل پیدا کردن به یک کالبدِ پوشالی که هیچ هویتی از خودش ندارد نجات پیدا می‌کند. به بیان دیگر، در حالی در اکثرِ فیلم‌های اسلشر، قتل‌های جذاب چیزی هستند که بیننده را به‌دنبالِ خودش می‌کشانند و شخصیت در اولویتِ آخر قرار می‌گیرد، اینجا قضیه با وجودِ کریستال، برعکس است؛ او به همان اندازه که آشناست، به همان اندازه هم بیگانه است؛ به همان اندازه که آسیب‌پذیر است، به همان اندازه هم ویرانگر است؛ او از یک طرفِ مادرانگی و عاطفه‌ی سارا کانر را به یاد می‌آورد و از طرفِ دیگر خونسردی و ظلماتِ آنتون شیگور. او با لب‌های ورچیده‌اش همواره شبیه به دختربچه‌‌ای که در شرفِ نق‌زدن قرار دارد به نظر می‌رسد، اما با این تفاوت که به‌جای نق‌زدن، حقش را با شلیک شات‌گان در چند سانتی‌متری صورتِ دشمنانش می‌گیرد.

    با اینکه لهجه‌ی غلیظِ جنوبی‌اش ممکن است باعث شود برخی شمالی‌ها، او را به‌عنوانِ یک محافظه‌کارِ ترامپ‌گرای دیگر اشتباه بگیرند، اما او تنها کاراکتری است که از جنگِ مرگبارِ لیبرال‌ها و ترامپ‌گراها گیج شده است؛ شاید او فکر می‌کند که چنین قبیله‌گرایی سیاسی شدیدی مسخره است. یا شاید هم نسبت به آن بی‌تفاوت است. هرچه هست، کریستال مصمم است تا راهش را به سوی غول‌آخرِ این بازی باز کند. اینجا است که «شکار» با فیلمی با دو هویتِ مجزا تبدیل می‌شود که واکنشِ مثبت یا منفی به آن به این بستگی دارد که کدامیک از هویت‌هایش را در نظر گرفته‌اید؛ در یک طرف، با یک بی‌مووی خوش‌ساخت طرفیم که ترکیبی از اکشن‌های تارانتینویی و پارودیِ بامزه‌ی دنیای واقعی است. تماشای لیبرال‌های خودراستین‌پنداری که در حینِ به قتل رساندنِ یک سری غریبه‌های بیگناه، سر استفاده از کلمه‌ی «کاکاسیاه» با یکدیگر جر و بحث می‌کنند و حتی یک سیاه‌پوست هم به جمع قربانیانشان اضافه می‌کنند تا فاکتورِ «تنوعِ نژادی» را رعایت کرده باشد خنده‌دار است.

    «شکار» بیش از موشکافی و جراحی دغدغه‌اش، درباره‌ی نظاره کردن و تکرار کردنِ طوطی‌وارِ آن است
    اما از یک جا به بعد به خودمان می‌آییم و می‌بینیم تمام محتوای فیلم به اشاره کردن به کلیشه‌های سیاسی خلاصه شده است. به عبارت دیگر، «شکار» بیش از موشکافی و جراحی دغدغه‌اش، درباره‌ی نظاره کردن و تکرار کردنِ طوطی‌وارِ آن است. مثلا راست‌گراها به تئوری‌ توطئه‌ای معروف به «پیتزاگیت» اعتقاد دارند، پس لیندلوف و کیوز آن را در فیلمشان به «منورگیت» تغییر داده‌اند. مدیرعامل‌های قدرتمندی مثل رئیسِ سابقِ برادران وارنر، شغلشان را به خاطر افشا شدنِ اس‌ام‌اس‌های خصوصی‌شان از دست داده‌اند، پس نویسندگان از آن به‌عنوانِ انگیزه‌ی لیبرال‌ها برای کُشتار استفاده می‌کنند. راست‌گراها به بیگانه‌هراسی و عدم اعتقادشان به بحرانِ گرمایش زمین معروف هستند، پس نه‌تنها صاحبانِ سوپرمارکت، ویدیوی خبر انقراضِ خرس‌های قطبی را روی تلویزیون مغازه پخش می‌کنند، بلکه یکی از محافظه‌کارها از دیدنِ مهاجرانِ غیرقانونی در قطار، بی‌اعتمادی‌اش را نسبت به آن‌ها ابراز می‌کند. یا در جایی دیگر یک زن و شوهرِ لیبرال را درباره‌ی بحث کردنِ سر «سیاه‌پوست» یا «آفریقایی/آمریکایی» خطاب کردنِ افراد این جامعه می‌بینیم.

    گرچه در شروع، این‌ جور کُدها برای سرنخ دادن درباره‌ی اینکه در این فیلم با نسخه‌ی پارودی دنیای خودمان طرف هستیم اشکالی ندارد، اما مشکل این است که کلِ محتوای فیلم از این سرنخ‌های تکراری درباره‌ی خصوصیاتِ کلیشه‌ای لیبرال‌ها و محافظه‌کارها فراتر نمی‌رود. «شکار» به جز بازتاب دادنِ این رفتارها، علاقه‌ای به ریشه‌یابی و روانکاوی آن‌ها ندارد. «شکار» نمی‌پرسد چرا مردم به تئوری‌های توطئه باور دارند؟ نمی‌پرسد تناقضِ اهمیت دادن به محیط‌ زیست در حین کُشتنِ غریبه‌های بیگناه از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ البته که لیندلوف و کیوز آن‌قدر ادویه به سناریوشان اضافه می‌کنند که جلوی از نفس افتادنِ آن را می‌گیرند (به‌عنوان نمونه شوخی با بروس ویلیس خیلی خوب است)، اما همزمان آن‌قدر نگاهشان به مشکلی که ایالات متحده را دوقطبی کرده است سطحی است که کاراکترهایشان به چیزی فراتر از یک مُشت کاریکاتور صعود نمی‌کنند.

    The Hunt

    این مشکلی است که خیلی از کُمدین‌ها و هجونویس‌ها در دورانِ پسا-ترامپ با آن مواجه شده‌اند؛ در دورانی که زندگی واقعی به هجوِ خودش تبدیل شده است، تشخیص دادنِ جنبه‌های مضحکِ دنیای واقعی به‌تنهایی کافی نیست. اگر مشکلاتِ مضحکِ جامعه به‌طرز نامحسوسی در پس‌زمینه فعالیت می‌کردند، آن وقت کار فیلمی مثل «شکار» همچون یک کارِ موشکافانه به نظر می‌رسید. اما حقایقی که این فیلم فهرست می‌کند، یک سری حقایقِ شوکه‌کننده که از آن‌ها غافل بودیم نیستند؛ آن‌ها روتینِ عادی زندگی‌مان را تشکیل داده‌اند. بنابراین وظیفه‌ی یک داستان هجوآمیز سخت‌تر شده است؛ حالا نویسندگان باید تمام چرت و پرت‌ها و مزخرفات و علف‌های هرز را کنار بزنند و «حقیقت» را در حالِ غرق‌شدن نجات داده و به یک مکانِ مطمئن در معرضِ دید منتقل کنند. «شکار» بخشِ اول و ساده‌تر این مأموریت را با موفقیت انجام می‌دهد. این فیلم شکافی که جامعه‌ی آمریکا را به دو قسمت تقسیم کرده و روزبه‌روز به عرضش افزوده می‌شود شناسایی می‌کند، اما به‌جای اینکه به درونِ تاریکی این شکاف شیرجه بزند و به سوالاتِ بنیادین و مهم‌تری درباره‌ی دلیلِ شکل‌گیری این شکاف پاسخ بدهد، ترجیح می‌دهد پاهایش را از لبه‌ی شکاف آویزان کند و بقیه‌ی وقتش را صرف اشاره کردن‌های متوالی به وجودِ این شکاف سپری کند. «شکار» از یک سو به مبارزه‌ی تن‌به‌تنی منتهی می‌شود که یادآورِ اکشنِ افتتاحیه‌ی جلد اول «بیل را بکش» است (چه تمجیدی بهتر از این سراغ دارید؟)، اما همزمان وقتی به پایان می‌رسد قدمی در جهت بهتر فهمیدنِ دغدغه‌اش برنمی‌دارد.

    مقالات مرتبط
    بهترین فیلم های ۲۰۱۹
    نقد فیلم Parasite – انگل
    نقد فیلم The Platform – پلتفرم
    در پایانِ فیلم، آتنا، آنتاگونیستِ فیلم از شنیدن اینکه کریستال «مزرعه‌ی حیوانات» اثر جرج اورول را خوانده و بهتر از او درک کرده است تعجب می‌کند. انگار فیلم می‌خواهد بگوید اگر ما انسان‌ها را به‌جای پرسونای اینترنتی‌شان، به‌عنوانِ اشخاصِ واقعی برداشت کنیم، آن وقت غنای شخصیتشان را بهتر درک خواهیم کرد. اما این تفکرِ ساده‌نگرانه، این حقیقت که مردم حکم بازیگران سیاسی با نظر شخصی خودشان درباره‌ی نحوه‌ی استفاده از قدرت را دارند نادیده می‌گیرد. وقتی مردم در فضای آنلاین به یکدیگر حمله می‌کنند، بعضی‌وقت‌ها این کار فقط حرکتی جهت مسخره‌بازی است، اما بعضی‌وقت‌ها هم از اینکه احساس می‌کنند هویتِ سیاسی‌شان تهدید شده است سرچشمه می‌گیرد. نتیجه‌‌گیری «شکار» درباره‌ی اینکه «بیاید هوای همدیگه رو داشته باشیم»، با این حقیقت که مردم در جریان دعواهای آنلاینشان، واقعا از ته قلب فکر می‌کنند در حال مبارزه برای نجاتِ روح کشورشان هستند همخوانی ندارد. سیاست عواقبِ واقعی در پی دارد. لیندلوف و کیوز به‌جای اینکه بررسی کنند این نبرد از چه احساس خطری سرچشمه می‌گیرد، به کلِ نبرد را بی‌اهمیت و مسخره جلوه می‌دهند.

    بنابراین اگر انتظار دارید که مردم پس از دیدنِ این فیلم شاید بتوانند با کشف حقیقتی دستم‌گرفته‌شده، انسانیتِ جبهه‌ی سیاسی مقابل‌شان را به رسمیت بشناسند، «شکار» به یک فرصتِ هدررفته‌ی ناامیدکننده تبدیل می‌شود، اما اگر به‌دنبالِ فیلمی هستید که درگیری‌های خشمگینانه‌ی سیاسی فعلی دنیای واقعی را به همان شکل بازتاب بدهد، «شکار» سربلند بیرون می‌آید. اگر موفقیت در مأموریتِ اول می‌توانست به فیلم به‌یادماندنی‌تری در طولانی‌مدت منجر شود، اما موفقیتِ در مأموریت دوم بدونِ مزیت‌های کوتاه‌مدت اما جذاب خودش نیز نیست. هرچند در این حالت خود فیلم با دورویی به دامِ همان دعواهای سطحی و غیرسازنده‌ای که قصد انتقاد از آن‌ها را دارد می‌افتد.

    منبع زومجی

  8. عکس پروفایل فیفتی سنت - 2020-06-20

    You could have it your way, how do you want
    it?
    You gonna back that thing up or should I push up on it?
    Temperature rising, okay, let’s go to the next level
    Dance floor jam-packed, hot as a tea kettle
    I break it down for you now, baby, it’s simple
    If you be a nympho, I be a nympho
    In the hotel or in the back of the rental
    On the beach or in the park, it’s whatever you into
    Got the magic stick, I’m the love doctor
    Have your friends teasing you about how sprung I got you
    When you show me what you working, baby, no problem
    Get on top, get your bounce around like a low rider
    I’m a seasoned vet when it come to this shit
    After you work up a sweat, you could play with the stick
    I’m trying to explain, baby, the best way I can
    I melt in your mouth, girl, not in your hand (uh-huh)

  9. عکس پروفایل Slim Shady - 2020-06-20

    I think I was put here to annoy the world
    And destroy your little four-year-old boy or girl
    Plus I was put here to put fear
    In faggots who spray Faygo Root Beer
    And call themselves clowns ’cause they look queer
    Faggy 2 Dope and Silent Gay
    Claimin’ Detroit, when y’all live 20 miles away (fuckin’ punks)
    And I don’t wrestle, I’ll knock you fuckin’ faggots the fuck out
    Ask ’em about the club they was at when they snuck out
    After they ducked out the back when they saw us and bugged out
    Ducked down and got paintballs shot at they truck, blaow!
    Look at y’all runnin’ your mouth again
    When you ain’t seen a fuckin’ mile road south of 10
    And I don’t need help from D12 to beat up two females
    In make-up who may try to scratch me with Lee Nails
    Slim Anus? You damn right, slim anus
    I don’t get fucked in mine like you two little flamin’ faggots

  10. عکس پروفایل روح خبیث Believe - 2020-06-18

    Pink nipples
    ( . ) ( . )

  11. عکس پروفایل ماری - 2020-06-18

    به جای دیدن این فیلم مزخرف فیلم دوقسمتی kill bill رو ببینین پشیمون نمیشین

  12. عکس پروفایل HaSaN - 2020-06-05

    سلام
    وقتتونو با این فیلم ها هدر ندین و حجمتونو حروم نکنید

  13. عکس پروفایل moon - 2020-06-04

    تبریک میگم ادمین جان بالاخره سایت درست شد برگشتید :))دلمون تنگ فیلمهاتون بود :))))

  14. عکس پروفایل amin - 2020-06-04

    زن ترمیناتور بود؟ باشه زنا قوی ولی محدودیت های انسانی رو در نظر بگیرید

    1. عکس پروفایل OG - 2020-06-04

      فیلمه عزیز من … فیلم
      مستند که نیست, تخیلی و غیرواقعیه
      پروازم بکنه نباید مشکل داشته باشی محدودیت انسانی کیلو چنده؟
      چطور اژدها و جهش یافته و ایلین که باشه کسی خم به ابرو نمیاره ولی زن باشه یسری همیشه اذیت میشن؟
      حالا خوبه این فیلم با فمنیست ها شوخی هم کرد حسابی باز اینو میگید
      دیگه داره خیلی مسخره میشه اینجور انتقادات

      1. عکس پروفایل moon - 2020-06-04

        همینو بگو چطور یه فیلمی مثل thor همه میبینن محدودیت انسانی هم اشکال نداره یارو با چکش پدر همه رو در میاره هیپ کس نمیگه واییی محدودیت انسانی چی ولی خدا نکنه یه زن قهرمان اصلی باشه همه صداشون در میاد.اقا راه دور نرید قهرمان همه مامان ها هستند هم زن هستند هم 9 ماه یه موجود نگه داشتن هم زایمان کردن به خدا این کار از سوپرمن وبتمن و زن پرنده و مادر اژدها سرکار خانم کلیسی هم سخت تره.

        1. عکس پروفایل Sajad - 2020-06-04

          بنازم به سخنات احسنت

        2. عکس پروفایل masoud - 2020-06-05

          البته ثور فرق داره ، ثور خودش خدای آذرخش و پسر ادین خدای خدایان

          1. عکس پروفایل azad - 2020-10-16

            نکته جالب درباره ثور اینه که فیلم ها در اصل ساخته شده از روی کامیک ها هستن و پس از سال ها پردازش روی کاراکتر ثور که “زن” هست در کامیک ها، تو فیلم مردش کردن. فرض کن برعکس بشه مثل ماجرای مردان ایکس…..

  15. عکس پروفایل anoeel - 2020-05-19

    عالی بود عالی

  16. عکس پروفایل amin - 2020-04-26

    کیفیت های بالاتر رو بزارید ممنون

  17. عکس پروفایل صابون گلنار - 2020-04-08

    قشنگ بود

  18. عکس پروفایل محمد - 2020-04-01

    تارانتینووو این فیلم میساخت الان گیشرو اسمش آتیش میزد ی فیلم سرگرم ککندده مثل kill bil

  19. عکس پروفایل eSajad - 2020-03-23

    فیلم خوب و سرگرم کننده ای بود
    شکل و پایه اصلی داستان قبلا تو سری فیلم های Dead Race وجود داره
    یک سری از افراد مختلف به بهانه های مختلف در یک فضای پنهان به جون هم می اندازند
    از این سبک هم یک فیلم قدیمی هم ساخته شده که خیلی شبیه به این فیلمه
    ولی بازیگر نقش اصلی اون یک مرد سیاه پوست بود
    کلا کارهای استودیوی بلوم هوس سرگرم کننده خوش ساخت و هیجان انگیز هستند
    این فیلم هم همین ویژگی ها رو داره خوش ساخت و جذاب و هیجان انگیز
    بازیگر نقش اول فیلم خیلی خوب بازی کرده بود انتخاب خیلی به جا و درستی بود
    تا نیم ساعت اول فیلم اصلا قهرمان داستان مشخص نیست که کیه
    به مرور نشون داده میشه و شکل پیدا میکنه
    اگر طرفدار فیلم های خشن و خون بار نیستید یا این سکانس ها شما رو ازار میده
    سراغ این فیلم نرید
    از امیتاز ده میشه به این قیلم هفت داد

  20. عکس پروفایل N&K - 2020-03-22

    خب قبل از هرچیز سال نو مبارکتون باشه دوستان
    چند نکته درباره فیلم بدون اسپویل دوست داره بگم ولی قبل از اینکه شروع کنم بگم که چون سر زبون ها هم هست تازگی احتمالا تا یه مدت وقتی میگن the hunt مردم یاد این فیلم بیفتن نه فیلم دانمارکی بسیار زیبای محصول 2012 با بازی مدس میکلسن پس با اینکه میدونم اصلا شباهت و ارتباطی بین این دوتا فیلم نیست ولی به هرکس که ندیده فیلم the hunt 2012 رو توصیه میکنم.

    اما درباره این فیلم, قبل از هرچیز اگه کسی مثل من باشید که حساسیتی رو سیاست های دو قطبی نداره و اهمیتی هم بهش نمیده میتونید از این فیلم بعنوان یه کمدی اکشن سرگرم کننده کاملا لذت ببرید, هدف جوک های فیلم طرفدارهای افراطی حذب دموکرات و جمهوری خواه هستن و اگه زیاد ریشه های اختلافات این دو گروه رو دنبال نمیکردید احتمالا بعضی جوک های فیلم رو متوجه نشید (البته درکل محتوای فیلم به شکلی نیست که برای کسی گنگ باشه و همه میتونن ببینن), چیزی که برای خودم جالب بود اینه که قبل از اکران فیلم یه جناح خیلی عصبانی شدن وقتی خلاصه داستان معلوم شد و اکران رو عقب انداختن ولی حالا که فیلم اومده اونیکی طرف ظاهرا بهش برخورده و میبینید که امتیازات چقدر اختلاف درشون هست.

    یجورایی منو یاد ماجراهای فصل 7 سریال American horror story انداخت که اونجا هم به نوعی از جو سیاسی فعلی استفاده شده بود برای روایت داستان و کلی اختلاف به وجود اومد, فرقش البته اینه که اون سریال یکم زیادی خودشو جدی میگرفت و بقول بعضیا سیاه نمایی میکرد و هرچند وانمود به بی طرفی میکرد ولی مشخص بود طرف یکی از این دو جناح رو بیشتر میگیره و گاهی شعار زده هم میشد, اینجا در این فیلم واقعا اینطور نیست, اسپویل نمیکنم ولی خواهید دید که حتی شخصیت اصلی هم به هوشمندانه انتخاب کردن.

    اگه سراغ نظر هر ریویور که دنبال حواشی نیست برید بهتون دقیقا همین حرفای منو میگه که فیلمی سرگرم کننده, نسبتا خوش ساخت با یه پروتاگونیست دلچسب (با بازیگرش از سریال glow آشنا شدم) و کلا دیدنش به یه بار میارزه, قطعا به خوبی کمدی اکشن های خشن و هجو بهتر مثل Hot fuzz یا Deadpool نیست, بیشتر فیلمی در حد اندازه ready or not که همین چندماه پیش اومد و اونم فیلم خوب و سرگرم کننده ای بود (اون طنز بهتری داشت این اکشن بهتر ولی هیچکدوم تو سطح خیلی بالایی نبودن.)

    حرف آخر اینکه دیدنش “واجب” نیست بخصوص اگه چیز بهتری برای دیدن دارید و بنظرم هرچند بعضی شوخی هاش سوزانندست ولی این حواشی رو فقط باید گذاشت به حساب این حقیقت که اینروزا هرکس چیزی بگه یه جایی به یه نفر برمیخوره, بنظر خودم ارزش یه بار دیدن رو داره و از دیدنش پشیمون نیستم, زمان فیلم هم فقط 90 دقیقست که یه نکته مثبته
    7 از 10

  21. عکس پروفایل REZA - 2020-03-20

    pishnehad mishe hatman bebenin man khodam kheily keif kardam

  22. عکس پروفایل fuckedup.alien@ - 2020-03-20

    سایتت خوبه عالیه ولی کی میاد برا این فیلم 3گیگ میده؟ اصلا حجم مهم نیس کی میاد وقت بذاره دان کنه ؟؟؟
    خخخخخخخخ
    عیدتونم مبارک

    1. عکس پروفایل اسماعیل - 2020-03-20

      داداش صبرکن تا ریلیزهای کم حجم و ریپ شده منتشر بشن.

    2. عکس پروفایل ashkan - 2020-03-20

      فیلم که حجمش پایین باشه کیفیتشم پایینه من همه فیلمها رو با حجم و کیفیت بالا دان میکنم حتی انکود 265با حجم بالا

    3. عکس پروفایل Noone - 2020-03-21

      کسی که برای وقتش ارزش قائله 3 گیگ دانلود میکنه. 3 گیگ حجمی نیست در مقابل بقیه انکودر ها. شما میخوای وقت بذاری یه فیلم رو ببینی خب با کیفیت خوب ببین. شاید بعضی ها در جواب بگن مشکل حجم داریم اما بسیاری رو دیدم بسته نامحدود دانلود میکنن و بعد پاکش میکنن. من خودم یه فیلم رو با حجم 50 گیگ دانلود کردم. در کنارش سعی میکنم همیشه کیفیت خوب ببینم تا هم به خودم و هم به سازنده احترام بزارم چون وقتی با کیفیت پایین دیده بشه حق مطلب ادا نمیشه.
      از من میشنوی اگر میخوای چیزی دانلود کنی حداقل با انکودر x265 10bit با حجم متوسط دانلود کن.

      1. عکس پروفایل b_name - 2020-03-21

        اینکه شما حجم بالا مثلا 50 گیگ میگیری شاید برای شما مناسب باشه نه همه.
        اونیکه میخواد با لپ تاپ 17 اینچ نگاه کنه کیفیت 720 تا 1080 ریپ شده و کم حجم براش مناسبه چون روی نمایشگر 17 اینچ تفاوتی چندانی بین 1080 کم حجم با 1080 remux دیده نمیشه.
        ضمن اینکه هر فیلمی مثل همین فیلم ارزش 50 گیگ یا حتی 3 گیگ رو نداره.

        1. عکس پروفایل Noone - 2020-03-21

          من خودم اکثرا روی صفحه 15 اینچی نگاه میکنم و تفاوتش کاملا محسوسه. تفاوت remax و انکودر های 10 bit شاید خیلی محسوس نباشه ولی تفاوت 10bit 1080 با بقیه انکودر های کم حجم کاملا مشخصه. شما یک بار انکودر 10bit بگیری دیگه سمت بقیه نمیری. تفاوت 720p با 1080 که روی یک گوشی ساده هم پیداست. انکودر های 10bit هم حجمی بین 1.5 گیگ تا 12 گیگ دارند به طور میانین حجمشون 4 گیگ هست.
          حرف من سر این فیلم نبود. بله حرف شما درسته بعضی فیلم ها ممکنه ارزش 50 گیگ نداشته باشه ولی حداقل ارزش 3 گیگ رو دیگه داره

          1. عکس پروفایل ahmad - 2020-03-21

            Noone
            دوست عزیز زیاد تو کف کیفیت نباش
            برا اکثر فیلما psa چه ده بیت چه معمولی کافیه
            مگر برا فیلمایی که بخوای 10بار به بالا ببینیشون

  23. عکس پروفایل Mahdi_dsgn - 2020-03-14

    سلام اسم فیلم The Hunt هست تصحیح کنید
    ممنون

منو جستجو خانه عضویت ورود